۱۳۸۶/۸/۲۸

بخش گمشده ي مرغ سحر

این قسمت مرغ سحر را تا حال توي هيچكدام از اجراها نديده بودم گويي وصف حال جامعه امروز ما هم هست.

نام آهنگ مرغ سحر و خواننده قمر .


هر چقدر سعي مي كم لينك آهنگ را هم قرار دهم نمي شود براي گوش كردن به سايت و مطلب اصلي برويد

توضيح: بند دوم اين تصنيف ، سياسي بوده و فقط اجراهاي قديم آن موجود است.
عمر حقيقت به سر شد …………….. عهد و وفا بي اثر شد

ناله عاشق ، ناز معشوق …………… هر دو دروغ و بي ثمر شد

راسته و مهر و محبت فسانه شد ….. قول و شرافت همگي از ميانه شد

از پي دزدي ، وطن و دين بهانه شد .. ديده تر كن!
جور مالك ، ظلم ارباب ………………. زارع از غم گشته بي تاب

ساغر اغنيا پر مي ناب ……………… جام ما پر ز خون جگر شد

اي دل تنگ ناله سر كن …………….. از مساوات صرف نظر كن
ساقي گلچهره بده آب آتشين …….. پرده دلكش بزن اي يار دلنشين

…………………… ناله بر آر از قفس اي بلبل حزين ……………………

كز غم تو ، سينه من ……………….پر شرر شد ، پر شرر شد

شعر : ملک الشعرا بهار
آهنگ: مرتضی ني داوود

برگرفته از آدرس زير

http://www.persiandeveloper.com/?p=33

د

۱۳۸۶/۸/۱۴

اهدا خون اهدای زندگی

برروی تخت اهدا خون بیمارستان درازکشیده ام وخود را برای خون دادن آماده میکنم.خانم پرستاردر حال بستن دست من با نوارکشی محکمی است که تلفن زنگ میزند.پرستار بسمت تلفن می رود و دست مرا با همان کش محکم رها میکند.کمی اخم هایم توی هم می رود وبا خود می گویم که حتما ساعتها پشت تلفن می ماند وحرف خواهد زد.پس از احوال پرسی ازآنطرف خط گویا درخواستی دارند.و جواب خانم پرستار اینست که او منفی نداریم.وقتی بر می گردد می پرسم.هنوزبرای گروه خونی اومنفی کمبود دارید.پرستارجواب می دهد بله ازبانک خون آبادان تماس گرفته بودند و شدیدا نیازبه گروه خونی اومنفی دارند.بسیاربرایم عجیب است یعنی درشهری به بزرگی آبادان با حدود دویست سیصد هزارنفر جمعیت دربانک خون او منفی پیدا نشده.انگار خداوند می خواهد به من یاد آوری کند که برسر عهدی که با من بستی بمان. موج خاطرات مرا به سال هفتاد وهفت می برد و زمانی که بهرام در بیمارستان نمازی شیراز بستری بود.وبیاد می آورم که آنروزها بخاطر خونریزی معده ای که براثرمصرف زیاد آنتی بیوتیک برای مرحوم بهرام پیش آمده بود.همینطورگرفتار پیدا کردن او منفی بودیم.و وقتی که برای گرفتن خون به بانک خون مرکزی شیرازرفتیم با این جواب مواجه شدیم که خانمی حامله در بیمارستان سعدی در حال جان دادن است ولی کمبود خون او منفی وجود دارد.و از همانروزبا خدای خودم عهد بستم که اگربهرام از کما خارج شد و نجات پیدا کرد هرساله خون بدهم زیرا گروه خونی من هم او منفی است.گرچه بهرام پس ازیکماه مقاومت برای ماندن دربین ما, رفت. ولی من باز هم گفتم که برعهد خود خواهم ماند و ثوابش را تقدیم به روح او خواهم کرد.ولی متاسفانه مشغله زندگی کم کم این عهد را از خاطرم برده بود تا اینکه دیروزیکی از همکاران به دنبال خون جایگزین می گشت وباعث شد که من امروزهمراهش برای دادن خون بروم .دوباره به زمان حال برمیگردم وپرستارادامه می دهد که بانک خون آبادان ازصبح تابحال تلفنشان مشغول است و برای پیدا کردن خون به اینطرف وآنطرف تماس میگیرند یا بدنبال کسانی هستند که گروه خونشان اومنفی باشد بیایند وخون بدهند.وقتی می گویم گروه خونم او منفیست میگوید کاش ماشین بود و همین الان خون شما را به آبادان میفرستادیم.خانم پرستارادامه می دهد که کلا دربانک خون گروه های خونی منفی کم داریم. میگوید نمیدانم علت در اهدای کمترخون این گروه هاست یا تعداد کمتر گروه های خونی منفی از او می پرسم که قبلا شنیده بودم که گروه های خونی منفی را می توان به افرادی داد که گروه خونی مثبت دارند می گوید قبلا این کارها انجام میشد ولی جدیدا به خاطر پیدا شدن گروههای خونی نهفته و جدید این کاررا فقط درحالتهای بسیاراضطراری ودر صورتی که جان بیمار در خطر باشد انجام میدهیم.
بهرحال هدف از نوشتن این قضیه یاد آوری به همه دوستان بود که سعی کنید حداقل سالی یک بارو حتی بقول دکترها تا چهاربار درسال خون خود را اهدا کنید. چون پس از بیست و چهار ساعت حجم خون با مایعات جایگزین میشود و بعد از هشت تا ده روز خون اهدا شده کاملا جایگزین میشود.

۱۳۸۶/۸/۱۰

شما بوديد چه كار مي كرديد؟


خسته و گرسنه از سر كار برگردي خونه و با این صحنه مواجه بشي شما بوديد چه كار مي كرديد.

سلام خسته نباشي ناخنك نزن
please