۱۳۸۶/۷/۲۶

تقديم به زهرا بني يعقوب

تقديم به تمامي كساني كه در زندانهاي بيگناه جان دادند.

تو مي گويي كه قتل قوم سرگدان دروغه/هزاران تن درون كوره ي سوزان دروغه

گلوله در دل مادر كه نوزادش به آغوش/نگاه كودكي بر مادر بيجان دروغه

اروپا و زمستاني دراز و سرد سوزان/تن عريان زنهاي بدون جان دروغه

تمام گاز سمي در دل شبها دروغه/سرشك كودكان زخمي و حيران دروغه

جوان و پير كودك در صف تير و گلوله/يتيمان بجا مانده از این ياران دروغه

تو مي گويي بناي سرد اردوگاه ارشليك/وبانگ چكمه بيداد سربازان دروغه

خروش ناله غمگين مليونها يهودي/به خونين خاك نازي پرور آلمان دروغه

ولي ايا ستم بر ملت ايران دروغه/به نام دين به دار افكندن ياران دروغه

به جرم حق نوشتنها قلم را سر بريدن/بگو هر روز قتل روشن انديشان دروغه

زن ايراني در فصل نبردي نابرابر/برويش آن حجاب تيره پوشاندن دروغه

بگو ايا بزور تيغ و تهديد چاقو/بزندان بردن ازادي ايران دروغه

تو مي گويي و ليك هر مرد آزاده بداند/كه گفتار حقير حاكم نادان دروغه

شعری از بابك اسحاقي

هیچ نظری موجود نیست: